|
آخه چرا این اسم؟؟؟
<<< همین اول اتمام حجت میکنم که نپرسین چرا این اسمو گذاشتی و اون یکیو نذاشتی >>>
چند وقتی میشه که میخوام واسه سه تا نوه هامون یه وبلاگ درست کنم ولی به جزئیاتش فکر نکردم.
الان کلی نشستم فکر کردم (تغریبا ده دقیقه- واسه شیرازی ها همینم زیاده) در آخر به دلایل زیر به این اسم رسیدم:
وقتی با مامانو باباهاشون تلفنی حرف میزنم و میخوام حال کوچولوهاشونو بپرسم میگم کپل چطوره؟ و این شده تکه کلامم.
یا بعضی شبا که دلم واسشون تنگ میشه و بهشون فکر میکنم ناخودآگاه دندونامو بهم فشار میدمو اسم کپل با یه پسوند یا پیشوند میاد تو ذهنم....
جاتون خالی با سورنا رفته بودیم تنگ براق... خیلی جای قشنگی بود چندتا مار آبی ،یه سوسمار و کلی ماهی دیدیم. سورنا کلی بازی کرد تا اینکه گفت ماهی میخواد اونجا بود که من مث دهقان فداکار رفتم تو آب که واسش ماهی بگیرم(البته من فداکاری نکردمو با لباس رفتم تو آب) هیچی دیگه کم کم ملت داشتن جمع میشدن که ببینن من چیکار میکنم هرکی هم میخواست به نحوی به ما کمک کنه. در نهایت با کمک ملت فداکار ده تا ماهی گرفتیم ولی رسیدیم خونه همشون مردن...
نتیجه اخلاقی: رفتین تنگ براق ماهی نگیرین عمرشون از ماهی گلی هم کمتره.
اعتراف: من وخواهرم خودمون دوس داشتیم ماهی بگیریم سورنارو بهونه کرده بودیم. هرکی هم میومد میگفتیم بچه دلش ماهی خواسه. حالا ببینید ما چقد صادقیم...
یک شنبه 3 شهريور 1392برچسب:, :: 1:46 :: نويسنده : نگار جون
تو این عکسا بطور واضح شخصیتشونو نشون میدن:
سورنا:گفته بودم این خیلی با نمک و ... هست
بردیا: قربونش برم خیلی مهربون ومظلومه
آقا پارسینا: اینم که آتیش پاره به تمام معنا هس اخمو حال میکنی؟؟؟؟؟
جمعه 1 شهريور 1392برچسب:, :: 22:6 :: نويسنده : نگار جون
تازه میتونه خوب راه بره و با توپ بازی کنه.
مامانشو کشته از بس اذیت میکنه این سری که بیان شیراز خودمون میدزدیمشو بزرگش میکنیم.
جمعه 1 شهريور 1392برچسب:, :: 22:0 :: نويسنده : نگار جون
از همین الان کشته مرده زیاد داره ...
آخه خدایی تصور کنین یه پسر تپلی سفید با لبای قرمز آویزون و موهای فرفریو کی میتونه دوست نداشته باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینم مث بردیا تهران میشنن قراره دو ماه دیگه بیا شیراز(دلم واسشون یه ذره شده)
کلمه هایی که سورنا جالب میگه:
کمربند:کمردرد معذرت میخوام:معذی میخوام کتاب: ککاب شیر توت فرنگی:شیرتفنگی تونل:تولل دستت درد نکنه:دستت نکنه حاج آقا:آج آبا مستقیم:مستکید
تو حرف زدن نمیتونه (ح) تلفظ کنه بجاش میگه (خ) مثلا:
حیاط:خیاط حمام:خمام
سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:, :: 22:48 :: نويسنده : نگار جون
از با نمکی سورنا بگم:
خیلی خوش تعریفه هرچی ما میگیم دوباره تکرار میکنه. مامانش میدونه به خودش رفته ذوقش میکنه.
یه اتفاق جالب: داداش من که دایی سورنا میشه یه روز احساس کرد که تو آرایشگری استعداد داره ما هم مجبور شدیم در شکوفا شدن این استعداد سهیم بشیم. سورنای بیچاره رو نشوندیم و با کلی دردسر که ما کشیدیم آخرش فهمیدیم که داییش تو آرایشگری استعداد نداره و سورنا کاملا کچل کچل شد.
جالب تر: 1.قیافه وعکس العمل مامانش بعد دیدن سورنا جالب بود البته باباشم کم ناراحت نبود ولی خودشو کنترل کرد. 2.هر وقت به سورنا میگیم کچلت کنیم با یه عصبانیتی میگه( نههههههههه) 3.رییس مامانش کم مو هست یه روز سورنا بهش میگه آقای... مث من کچله
سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:, :: 21:5 :: نويسنده : نگار جون
دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, :: 21:34 :: نويسنده : نگار جون
کپل سوم
اسم: بردیا. سومین نوه خانواده
لقب: مامانش بهش میگه کره ای. بابابشم بهش میگه ببر مازندران. جوجو( آخه تو خانواده ما رسمه که به کوچکترین عضو میگن جوجه)
تاریخ عضویت: 9/2/91 به دنیا اومده جالب اینکه تاریخ تولدش با بابا جوادش تو یه روز هست.
مهارت: تیز پا( خیلی خوب با توپ بازی میکنه و شوت میزنه.) این خونواده تهران میشینن پیش مانیستن و بردیا به ما عادت نداره خیلی از ما خجالت میکشه...
نسبتش ب من: من میشم خالش( هنوز نمیتونه حرف بزنه خیلی لطف کنه بهم لبخند میزنه)
کپل دوم:
اسم: پارسینا
لقب: فرفری - جونده - تیز دندون ... دومین نوه خانواده. (باباش خیلی میخواست مث همیشه اول بشه و اولین نوه رو به خانواده بده ولی نشد)
تاریخ عضویت: این آقا خشمله در 27/12/1389 به دنیا اومده که 18 روز از سورنا کوچیکتره.
مهارت ها: ماشاا... خیلی خوش خوراکه و مث باباش به هیچ خوراکی نه نمیگه. اینقد بچمون خشمله که همین الان عکسشو واسه دوتا تبلیغات انتخابش کردن. راستی وقتی یه کوچولو احساس ناراحتی کنه گاز میگیره.
نسبتش با من: من میشم عمه نگارش( بهم میگه عمه اگار)
|